موفق ها

۱۹ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شب بارانی

شب بارانے و

    تنهایے و

یڪ عشق پاڪ وناب…

من بےخواب و

درفڪر تو خیس آب و

نور اندڪ یڪ شمع

   چون مهتاب…


حواست نیست اے

   ڪم یاب…

……نشنیدے ولے گفتم:

   مرا دریاب…


  • محمد زمم
  • ۰
  • ۰

تو کجایی

تو کجایی؟

    در گستره‌ی بی‌مرزِ این جهان

    تو کجایی؟


    من در دورترین جای جهان ایستاده‌ام:

    کنارِ تو


    تو کجایی؟

    در گستره‌ی ناپاکِ این جهان

    تو کجایی؟


    من در پاک‌ترین مُقامِ جهان ایستاده‌ام:

    بر سبزه‌شورِ این رودِ بزرگ که می‌سُراید

    برای تو



    شاملو


  • محمد زمم
  • ۰
  • ۰

معرفت دارے اگر  یڪ رنگ شو

یڪ ڪمےاز دورےام دلتنگ شو

معرفت این نیست ڪہ یارِ منے

…روز و شب  در فڪرِ "آزار"ِ منے

معرفتﺍین نیست ڪہ تَرڪم ڪنے

"این ڪہ درهر حالتے…ﺩَرڪم کنی


  • محمد زمم
  • ۰
  • ۰

به مَردی دل ببند که از علاقش به خودت مطمئنی

قانونِ رابطه ها این است:

مَرد باید عاشق تر باشد مَرد است که باید برای داشتنت تلاش کند مَرد است که باید پُر باشد از نیاز به تو مَرد است که باید بجنگد...

تو چرا نشسته ای کنجِ اتاق و زانوهایت را بغل گرفته ای و اشک می ریزی و روزهایت را آتش میزنی! چند سالت است مگر؟!

اینکه می نویسی خسته شده ای، اینکه می نویسی دیگر کِشِش نداری، این فاجعه است، فاجعه!

این روزهایت، بهترین روزهایت هستند...

حالاست که باید بخندی، حالاست که باید رها باشی و آزاد، حالاست که باید دخترانگی کنی...

نه که همه را خط بزنی و بنشینی کنجِ اتاق و دیوارهایش را خراش دهی و زار بزنی برای نداشتنِ مَردی که حواسش هم به تو نیست..!


  • محمد زمم
  • ۰
  • ۰

بارانی یا آفتابی

فرقی نمی کند

در سرم هوای دیدن توست .. !


  • محمد زمم
  • ۰
  • ۰

از رفتنِ پاییز

غصّه نخور

زمستان

برای ما دلتنگ ها

فصلِ زیباتری ست

باران نمی بارد

تا بویِ هیچ خاطره ای بلند شود....


  • محمد زمم
  • ۰
  • ۰

ولی هیچوقت ...

دَرد بکش گریه کُن...


مُشت بِکوب به دیوار....


دَستاتو خَط خَطی کُن....


پوسته لَباتو بِکَن...


وَلی به هیچکَس نَگو حالِت بَده:


هَمیشه بِگو خوبَم


حَتّی اَگه بَدی


  • محمد زمم
  • ۰
  • ۰

دوستت دارم

اما دوستت دارم....نمیشہ


فراموشت ڪرد


اهاے "مخاطب خاص" با توام


دوستـ❤️ـت دارم


  • محمد زمم
  • ۰
  • ۰

آرزوے بزرگے نبودے

ولے آنقدر زیبا،

ڪہ داشتنت پایان آرزوهاے بزرگم بود...

نمیدانم

فقط شاید

او ڪمے بیشتر از من میان ساعت صفر شب آرزویت ڪردہ بود

ڪہ برایش برآوردہ شدے...


  • محمد زمم